ازدرد بي پناه ترين انسانهاي روي زمين
تهيه وپژوهش زيميرواسکاري تهيه وپژوهش زيميرواسکاري

 

)بخش دوم  (

اروپا  وپرستوهاي بي پناه

 

مهاجرت در کشوری دیگر یا تبعید و آوارگی، امری نیست که کسی به انتخاب خویش به آن توسل جوید. عوامل متفاوتی همچون جنگ، کشتار، استبداد و دیکتاتوری، نبود و پایمال شدن حقوق انسانی، بی عدالتی، نداشتن چشم انداز برای یک زندگی انسانی در رفاه و امنیت، آسیب های اجتماعی و... از جمله ریشه ها و زمینه هائی هستند که پناهجوئی و مهاجرت را دامن میزنند.

شورای اروپا در تاریخ 29 اپریل 2004 موازینی را با هدف یکدست کردن قوانین پناهندگی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا به تصویب رساند. موازینی که حداقل های مندرج در کنوانسیون ژنو در آن رعایت شده باشد. از آنزمان به دولتهای عضو اتحادیه اروپا تا 10 اکتبر 2006 مهلت داده شده بود تا با در نظر گرفتن این موازین، تغییرات لازم را در قوانین خود وارد کنند.

اگر چه این مهلت به پایان رسید اما پارلمان و دولت آلمان تغییرات باقی مانده را مورد بررسی قرار ندادند.

با این وجود رعایت و در نظر گرفتن آن برای آلمان الزام آور خواهد بود. در آلمان و در جریان مباحث وتنظیم وتصویب قانون جدید اقامت که از اول ژانویه 2005 به اجرا گذشته شد، برخی از این تغییرات وارد شده و بطور مشخص در ارتباط با دلایل اخص جنسیتی، در ماده 60 بند1 بر این مسئله تأکید نمود.

اما تغییرات دیگری تا 10 اکتبر 2006 اضافه نشد. حال این سوال مطرح است که بسر رسیدن این مهلت، چه الزامی را برای ادارات پناهندگی ومحاکم که به امور مهاجرين رسیدگی می کنند با خود به همراه میاورد و کدام دسته از مهاجرين را بیشتر شامل می شود؟  تأثیر لازم الجرا شدن این موازین بر وضعیت اقلیتهای مذهبی ، بویژه آندسته از مسلمان زاده هائی که به مسحیت گرویده اند  ويا آنانيکه دلیل مهاجرت خود را مشکلات و خطرات ناشی از تغییر مذهب اعلام کرده و یا دسته دیگری در مرحله درخواست مجدد
( Asylfolgeantrag)
چنین دلیلی را تازه عنوان کرده و یا عنوان می کنند. در بررسی درخواست این مهاجرين ، تنها درخواست درصد کمی ازآنها مورد قبول قرار می گرفت ولی از پذیرش درخواست اکثریت آنها خود داری می شد . دلایل ردی اداره فدرال برای پناهندگی و یا محاکم پناهندگی در این زمینه را می توان در سه مورد زیر دسته بندی کرد:
 -
یک دلیل ردی عنوان شده خطاب به متقاضی نام برده این بود که: تغییر مذهب شما را باور نمی کنیم و شما این کار را فقط بخا طر حل مسئله اقامت خود انجام داده اید.
 -
دلیل دیگر این بود که: قبول داریم  که تغییر مذهب شما قلبی و از روی ایمان است، اما شما کار و فعالیت تبلیغی و مسیونری کافی که باعث شناخت شما شده باشد نداشته اید. فعالیت شما در حدی نبوده است که شود ادعا کرد که درنتیجه آن شما از طرف کشوراصلي ،قوانين و دستگاههای امنیتی آن مورد شناسائی قرار گرفته باشید. بنا براین دلیلی برای در خطر بودن جان شما در صورت اخراج نیز وجود ندارد.
 -
دلیل سوم که بویژه با استناد به مصوبه محاکم عالی امور اداری ذی صلاح در امور مهاجرت عنوان می شد این بود که: قبول داریم که در اقلیتهای مذهبی زیر فشارهستند و قبول داریم که این فشارها آزادی مذهبی شما را در صورت اخراج بسیار محدود خواهد کرد، اما آنقدر نیست که شما را مورد خطرقراربدهد.

در تفسیر " حد اقل های آزادی مذهبی " نیز گفته می شد، همینکه شما بتوانید در چهاردیواری خانه خود دعا کرده و آئین مذهبی تان را اجرا کنید کافی است و حتما نباید این مسئله جنبه علنی و بیرونی داشنه باشد.

 به این ترتیب و با این تفسیرو استدلال، در خلوت خانه خود و با عقیده خود زندگی  کردن برابر بود با تضمین حداقل های آزادی مذهبی .این تفسیر در سالیا ن گذشته از سوی سازمانهای حقوق بشری و مدافع پناهندگی مورد انتقاد قرار داشت، اما از آنجا که برخی از بالاترین محاکم ( Oberverwaltungsgericht ) چنین حکمی را صادر کرده بودند، محاکم پائین ( Verwaltungsgericht ) تر به راحتی وتنها با اسنتاد با این احکام، درخواست های پناهندگی افرادی که تغییر مذهب داده بودند را رد می کردند.
اصل  تضمین حد اقل آزادی های مذهبی
موازین اروپائی در رابطه با امور پناهندگی، تفسیر دیگری از اصل  تضمین حد اقل آزادی های مذهبی ارائه داده و از جمله بر این مسئله تأکید دارد که در مورد اقلیتهای مذهبی باید این دسته از افراد آزاد باشند و بتوانند در بیرون از چهار دیواری خانه خود نیز عقیده شان را ابراز و بیان کرده و یا بتوانند آزادانه در اماکن مذهبی خود مراسم مذهبی را اجرا کرده و یا به این اماکن رفت و آمد داشته باشند.
امکان ارئه درخواست مجدد (Asylfolgeantrag)
اکنون این امکان وجود دارد تا آندسته از افرادی که جزء اقلیتهای مذهبی شمرده شده و یا تغییر مذهب داده اند و در مراحل قبلی درخواستشان ردشد است، دوسيه خود را به جریان انداخته و یک درخواست مجدد ارائه دهند . باید توجه داشت یکی از شرایط ارائه درخواست مجدد در این مورد، رعایت مهلت سه ماهه است.

 یعنی تنها سه ماه مهلت وجود دارد تا این دسته از افراد در خواست خود را ارائه دهند. برای درخواست مجدد و تنظیم آن حتما از طریق و کیل اقدام شود .

اداره فدرال آلمان در سال 2006 ، نتایج آماری مهم و قابل تأملی را در ارتباط با خارجیان و مهاجرین ساکن آلمان بدست میدهد. این گزارش که بر اساس آمارهای سال 2005 تنظیم شده است نشان میدهد که میزان افراد با پیشینه مهاجرت( خارجی  ( 15.3 میلیون نفر،  یعنی برابر با   18.6%  مجموع نفوس تمام کشور آلمان می باشند. از سال 1951 تا 1998 حدود 30 میلیون نفر به آلمان مهاجرت کرده اند. در این بین بیش از 21 میلیون نفر خاک آلمان را ترک کرده اند . مهاجر( جمع مهاجرین) به فرد یا جمعی از افراد اطلاق میشود که مرزهای ملی کشور خود را پشت سر گذارده و در جستجوی یک زندگی جدید در سرزمینی جدید سکنی میگزیند. این تعریف افرادی را با اقامت رسمی ومحکم ویا آن عده ای را که حتی در جستجوی کار وبطور غیر قانونی در کشور جدید زندگی میکند را شامل می شود.

همچنین مهاجرين و یا قبول شدگان پناهندگی ویا آلمانی تباران ساکن در شوروی سابق نیز در زمره مهاجرین بحساب می آیند. سیاستمداران وقانونگذاران در آلمان برای سالها در مقابل این واقعیت که آلمان کشوری مهاجر پذیر است و به یک قانون وسیاست مشخص در این زمینه نیاز دارد مقاوت می کردند .

با به تصویب رسیدن قانون مهاجرت و لازم الاجراء شدن آن از آغاز سال 2005 ، اگر چه رسمآ مهاجر پذیر بودن آلمان مهر تائید خورد، اما کماکان سیاست انتگراسیون وایجاد زمینه های لازم برای جذب وادغام خارجیان در جامعه آلمان بسیار ناقض وناکافی می باشد. بسیاری از مشکلات امروزی روحی- روانی ونیز روحی- اجتماعی مهاجرین در آلمان ریشه در سیاست های غلط یا بهتر گفته شود نبودن یک سیاست مشخص در خصوص مهاجرین دارد. این اشتباه کماکان ادامه دارد و قانون انتگراسیون نیز خود را محدود به زبان نموده است. اگر چه کمیت و کیفیت همین زبان پيش بینی شده نیز جای حرف بسیار دارد.

انتقاد دیگر مدافعین امور مهاجرین و پناهندگان به قانون جدید آن است که در این قانون انسانها به" مفید و غیر مفید" دسته بندی شده و آن دسته که می توانند منشاء کار و درآمد باشند شانس دستیابی به بازار کار را خواهند داشت. امری که از نظر این سازمانها نوعی تبعیض و انسان را برابر وسیله تولید دیدن است.

سالهای پیش رو مطمئنا بحثها ی زیادی در این زمینه ها را با خود بهمراه خواهد داشت.

فعالیت مهاجرین و گروهها وانجمنهای آنان برای دفاع از حقوق برابر مهاجرین ونیز تحلیل وریشه یابی مشکلات آنان ونیز پیوند زدن این فعالیتها با جامعه آلمان و احزاب وگروههای مدافع مهاجرین می تواند روند تحولات را در مسیری سازنده تغییر دهد.

سرانجام پس از پیروزی چشمگیر حزب مردم سوئیس ، در انتخابات سراسری مجلس ملی این کشور ، کریستوف بلوخر از سال 2004 با قدرت تمام بر کرسی وزارت پولیس و عدليه این کشور تکیه زد. بلوخر یک حقوقدان بسیار قدیمی میباشد که علاوه بر کلیه فعالیتهای سیاسی خود ، یک چهره شناخته شده در عرصه اقتصادی نیز میباشد بطوریکه از وی به عنوان یکی از ثروتمند ترین مردان سوئیس با دارائی ای افزون برمیلیاردها دالر یاد میکنند. وی مالک کارخانجات   E.M.S Chemie  در جهان میباشد.

یکی از مهمترین اهداف بلوخر مبارزه با معضله مربوط به خارجیها میباشد .  هم اکنون بیش از 20% جامعه سوئیس را خارجیها تشکیل داده اند . بدین معنا که از هر 5 نفر یک نفر خارجیست و فاقد تابعیت سوئیس میباشد .  مردم از بلوخر به عنوان یک ضد خارجی تمام عیار یاد میکنند و اکثراحزاب سوئیس همواره وی را بر خاطر عقایدش مواخذه مینمایند و از همکاری با وی در دولت سر باز میزنند .  

اما واقعیت چیز دیگری است . بلوخر نه تنها تا کنون به قلع و قمع خارجیها نپرداخته ، بلکه موجبات رشد و ترقی خارجیها را بیش از پیش فراهم آورده است .  به عنوان مثال تاسیس سازمان مهاجرت سوئیس            ( Bundesamt für Migration ) یکی از اقدامات اساسی ایشان بوده است که تا به حال در سوئیس سابقه نداشته است . همچنین ایشان خواستار آن شدند که کلیه کارگران ساده خارج از اتحادیه اروپا نیز بتوانند از حق کار و زندگی در سوئیس برخوردار گردند. در حال حاضر تمامی اعضای 15 کشور اروپای غربی به همراه ایسلند،ناروي و لیختن اشتاین بدون هیچگونه محدودیتی میتوانند در سوئیس مشغول به کار شوند . برای اعضای خارج از این منطقه ، تنها نیروهای فوق متخصص شاید بتوانند موفق به دریاٿت ویزه کار در سوئیس شوند که بلوخر در صدد تسهیل بیشتر این قانون میباشد. متاسفانه احزاب چپ سوئیس که اکثریت را در مجلس سنای این کشور در اختیار دارند با این طرح مخالٿت دارند و این در حالیست که احزاپ چپ سوئیس همواره به عنوان

اين دختران مورد تجاوز و خشونت قرار مى‌گيرند و در بسيارى از موارد بعد از آزادى احتمالى از دست اين گروه‌ها با فرزندانى ناخواسته به محل زندگى خود برمی‌‌گردند و با اين شرايط، بازگشت به زندگى معمولى براى آنان بسيار دشوار است . هنرى لبلانك رئيس برنامه ريزى يونيسف نيزاظهار داشت كه هدف اصلى اين كنفرانس اينست كه دولت‌هاى مختلف را به اجراى بى‌چون و چراى مفاد تصويب شده در رابطه با پايان دادن به شركت كودكان در جنگ وادارد . سازمانها و گروه‌هاى مختلف دولتى و غير دولتى خود را با مشكل كودكان سرباز درگير كرده اند و با فعاليت‌هاى گوناگونى از جمله جمع آورى امضا، اجراى تئاتر، نمايشگاه‌هاى عكس و نقاشی، نه تنها احساس همدردى خود را با اين كودكان بيان می‌‌كنند بلكه قدم‌هايى نيز در حل اين مشكل جهانى بر می‌‌دارند . سازمان تردزوم (Terre des hommes) سال‌هاست كه در اين زمينه فعاليت می‌كند و بمناسبت روز دست سرخ نيز اقدامات فراوانى كرده است .

تردزوم يك سازمان كمك به كودكان جهان است كه بالغ بر ۵۰۰ پروژه در ۲۵ كشور جهان در دست اجرا دارد. در سال ۱۹۶۷ ميلادى در شهر اشتوتگارت آلمان تاسيس شد. اين سازمان از سال ۱۹۹۸ عضو ِ ائتلافى از گروه هاى مختلف براى پايان دادن  به مشكل كودكان سرباز است و بطور وسيعى تلاش می‌كند تا اين هدف را در سراسر جهان تحقق بخشد . ويلينگر، يكى از مسئولان اين سازمان كه خود در بسيارى از كشورهاى مزبور حضور فعال داشته در جواب خبرنگاران از فعاليتهاى اين سازمان در رابطه با كودكان سرباز می‌گويد: تجارب ما در اين مورد از پروژه هايى است كه در قاره‌هاى مختلف به اجرا گذاشته ميشود. البته شرايط در مناطق مختلف با هم فرق می‌كنند. براى مثال در كلمبيا كودكان زير ۱۸ سال از طرف گروه‌هاى غيردولتی، شبه نظاميان و گروه‌هاى چريكى به خدمت گرفته می‌شوند، و اردوي اين كشور از زمان امضاى پروتوكل الحاقی، ديگر افراد زير ۱۸ سال را بخدمت نمی‌برد.

ويلينگر در باره اين كودكان كه چگونه و چرا به درگيرى‌ها و جنگ‌ها كشيده می‌شوند، دلايل مختلفى مى‌آورد: ” انگيزه آنها كاملا متفاوت است. آنها به زور به خدمت گرفته مى‌شوند و كارشان داوطلبانه نيست. آنها چاره‌ى ديگر‌ى ندارند: يا به سربازى ميروند يا ربوده مى‌شوند. اين در حاليست كه امكان فرارهم نيست زيرا در آنصورت ممكن است تعقيب شوند و به قتل برسند. به همين دليل، زمانى كه وارد اين گروه‌هاى نظامى مى‌شوند، ديگر به راحتى نمى‌توانند بيرون بيايند. كودكانى هم كه به اصطلاح داوطلبانه به اين گروه ها  وارد مى‌شوند، انگيزه‌هاى ديگرى دارند مثل فقر و گرسنگى و به اين دليل به طرف اين گروه‌ها كشيده می‌شوند كه دست كم از نظرخورد و خوراك تامين شوند و اين احساس را داشته باشند كه در امان هستند، چرا كه اسلحه‌اى به دست مى‌گيرند و به قول خودشان مى‌توانند از خود و خانواده‌هايشان دفاع كنند.

اين كودكان بيشتر از مناطق محروم مى‌آيند. بله، جنگ بيشتر در روستاهاست تا در شهرها و نوجوانان دو راه بيشتر ندارند يا اينكه همراه با خانواده شان فرار كنند و جزو ۲۵ ميليون آواره دنيا شوند، كه بيشتر آنان را زنان و كودكان تشكيل مى‌دهند و يا جذب نيروهاى مسلح شوند.  

 


June 13th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي